loading...

پیام شیعه | Shia

متفاوت ترین سایت مذهبی


✍️دکتر علی شریعتی از پروتستانیسم اسلامی بعنوان افضل الجهاد یاد کرده و طلحه را بعنوان مصداقِ بارز یک شهید زنده و سخنِ ابوبکر را نیز معیاری صحیح ، برای دست یافتن به مدینه فاضله ی خویش می پندارد . 😳

ما در این مقاله ابتدا به طور مجزا به نقد و بررسی ، دو فراز مزبور از دست نوشته ی شریعتی پرداخته و سپس بطور اجمال اندیشه پروتستانیسم اسلامی ، مارکسیسم اسلامی ، سنکرتیک ( التقاط ) را در پارادایم فکری نامبرده مورد تحلیل انتقادی قرار می دهیم .

🔴شریعتی در کتاب نامه ها ( ص 107 ) خطاب به شخصی به نام ( علی اصغر سید جوادی ) می گوید :

(( چنین شخصی چه بمیرد و چه زنده بماند ، شهید است . من امروز معنای شگفت و شکوهمند این توصیفِ پیامبر را از یک صحابی اش ، دانستم که گفت : هر کس دوست دارد در چهره ی شهیدی زنده که در خاک گام برمی دارد بنگرد ، در چهره ی او بنگرد ))

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

1- صحابی مورد نظر دکتر شریعتی که به دلایلی از اشاره صریح به نام او طفره رفته ، کسی نیست جز 👈 ( طلحه ) 👉 ، و در اغلبِ کتبِ حدیث یا تاریخِ اهلِ سنت ، حدیث جعلی مورد استناد شریعتی را درباره طلحه از دروغ به پیامبر (ص) نسبت داده اند :

بعنوان نمونه :

الف ) ابن عساکر در کتاب تاریخ مدینه دمشق ( ج 25 ص 86 ) حدیث مزبور را اینگونه نقل کرده :

قال رسول الله : ( من أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى شَهِيْدٍ يَمْشِي عَلَى وجه الارض فَلْيَنْظُرْ إِلَى طَلْحَةَ بنِ عُبَيْدِ اللهِ )

یعنی پیامبر (ص) فرمود : هر کس می خواهد شهید ( زنده ای ) که بر روی زمین راه می رود را مشاهده کند ، به چهره ی طلحه بنگرد .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

ب ) در کتاب سیره ابن هشام ( ج 2 ص 455 ) حدیث مذکور را اینگونه نقل کرده :

پیامبر اکرم (ص) فرمود : هر کس دوست دارد در چهره شهیدی درنگرد که روی زمین راه می رود ، باید به طلحة بن عبدالله بنگرد .

✔️حدیث مزبور را ابن اثیر جزری در کتاب اسد الغابة ( ج 3 ص 86 ) و سیوطی نیز در کتاب الخصائص الکبری ( ج 2 ص 211 ) نقل کرده است .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) ، ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

2 - این در حالی است که امیرالمومنین (ع) ، طلحه را فریب خورده شیطان ، اهل دوزخ ، پیمان شکن ،اولین بانی و برپاکننده فتنه ی جنگِ جمل در بین امت اسلام ، معرفی نموده است .

الف )  در خطبه سی و یکم نهج البلاغه آمده ، امیرالمومنین (ع) قبل از شروعِ جنگِ جَمَل ، وقتی عبدالله بن عباس را برای مذاکره و پیشگیری از وقوع جنگ به نزد زبیر فرستاد ، فرمود :

( لاتَلْقَیَنَّ طَلْحَةَ، فَاِنَّکَ اِنْ تَلْقَهُ تَجِدْهُ کَالثَّوْرِ عاقِصاً قَرْنَهُ، یَرْکَبُ الصَّعْبَ وَ یَقُولُ هُوَ الذَّلُولُ. )

یعنی : با طلحه مذاکره مکن ، که اگر ملاقاتش کنى ، وى را همچون گاوى خواهى‏ یافت که شاخ هایش اطراف گوشهایش پیچ خورده باشد ، او بر مرکب سرکشِ هوا و هوس ‏سوار گردیده ( تشبیه طلحه به گاوى که شاخش پیچ خورده است ، اشاره به طغیان و سرکشى او است ، یا عبارت دیگرى از جمله اخیر است که او به خاطر هواپرستى ، گوش شنوا در برابر حق ندارد . )

ب )  همچنین علامه طبرسی (ره) در کتاب الاحتجاج ( ج 2 ص 381-382) از امیرالمومنین (ع) درباره طلحه نقل کرده :

الشيطان دخل في منخريك فأوردك النار )

یعنی : ( شیطان بر تو مسلط شده 👽و تو را به دوزخ سرنگون ساخته است 🔥)

همچنین در ادامه از علی (ع) روایت نموده که ایشان پس از پایان جنگ جمل ، وقتی جسد طلحه را مشاهده نمود ، فرمود :

( هذا ناكث بيعتي، والمنشئ للفتنة في الأمة والمجلب علي الداعي إلى قتلي وقتل عترتي ... )

یعنی : این همان کسى است که بیعتِ مرا شکست و آتشِ فتنه را در امّت اسلامى روشن ساخت و مردم را براى کشتنِ من و خاندانم دعوت کرد .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) ، ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🛑با توضیحات فوق مشخص گردید که با کمال شگفتی ، شخصی مانند دکتر شریعتی که خود را احیاگر تشیع علوی می داند ، خبیث ترین شخصیت تاریخ که کمر به براندازی خلافت علی (ع) و نابودی مکتب تشیع داشته و تا بدین حد از نظر امیرالمومنین (ع) ، فردی منفور و گمراه تلقی می گردد را بعنوان شهید زنده و نمادی برای پروتستانیسم اسلامی مطرح می نماید و تأسف بارتر از آن ، اعتماد نامبرده به منابع نامعتبر تاریخی و عدم برخورداری وی از قدرت تحلیل و تفکیک سَره از ناسره می باشد .


🔴شریعتی در فراز دوم از نامه خود در همان کتاب نامه ها ( ص 107 ) می گوید :

(( راست گفت ابوبگر ، تا وقتی که در میانِ این امت کسانی باشند که خلیفه را هنگامی که کج می رود با شمشیرِ خویش راستش کنند ، امتِ محمد به ذلت و ضلات نخواهد افتاد ، نخواهد مُرد ))

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

 اولاً سخنِ فوق از ابوبکر نیست ، بلکه مربوط به اوائل خلافت عمر بن خطاب می باشد . ثانیاً جمله ی ( اگر خلیفه کج رفت با شمشیر راستش می کنیم ) نیز از یکنفر اعرابی است که این سخن را در پاسخ به عمر بیان نموده که جریانِ ماوقع  به شرح ذیل می باشد :

در تفسیر القرآن الحکیم معروف به المنار ( ج 11 ص 266 ) مطلب را اینگونه نقل کرده :

( وَقَالَ الْخَلِيفَةُ الثَّانِي عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ - رَضِيَ اللهُ عَنْهُ - مَنْ رَأَى مِنْكُمْ فِيَّ عِوَجًا فَلْيُقَوِّمْهُ فَقَالَ لَهُ أَعْرَابِيٌّ : لَوْ رَأَيْنَا فِيكَ عِوَجًا لَقَوَّمْنَاهُ بِسُيُوفِنَا. فَقَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ فِي الْمُسْلِمِينَ مَنْ يُقَوِّمُ عِوَجَ عُمَرَ بِسَيْفِهِ )

یعنی : عمر در سخنرانی خود خطاب به مردم گفت : اگر کسی در من کجی دید ، باید آن را راست کند . یک نفر اعرابی که در آنجا حضور داشت در پاسخ به او گفت : اگر در تو کجی پدیدار شود با شمشیرهای خود راستش می کنیم ، عمر نیز با شنیدن این سخن ، خداوند را شُکر کرد که در امت کسی هست که با شمشیر ، کجروی های او را راست می کند .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) ، ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️موضوع فوق در اغلب منابع اهل سنت مانند : تاریخ طبری ، طبقات الکبری و نیز شرح نهج البلاغ ابن ابی الحدید نقل گردیده و علیرغم اینکه یکی از قضایای مشهور تاریخ محسوب می گردد اما با کمال تعجب مشاهده می گردد که این قضیه را دکتر شریعتی به ابوبکر نسبت داده است . 😳

🛑دکتر شریعتی موضوع فوق را بعنوان یک رویداد مثبت و ایده آل مطرح نموده و آن را نشانه ی بالندگی یک جامعه می داند که در بین آحاد آن ، روحیه ی پروتستانیسم آنچنان سرشار از غلیان است که اگر کوچکترین کج روی از حاکم وقت مشاهده شود ، مردم آزاداندیش بلافاصله آن کج رفتاری ها را با شمشیرهای خویش ، راست می نمایند . در صورتیکه قضیه درست برعکس آن چیزی است که شریعتی با آب و تاب  آن را برای تهییج احساسات مخاطبان خویش ، تبیین می کند .

توضیح اینکه :

1- اینکه عمر می گوید : ( اگر در من کج روی دیدید ، آن را راست کنید . ) ، در حقیقت یک نوع ژستِ پوپولیستی و حرکتی دماگوژی و عوام فریبی زیرکانه می باشد . بهترین شاهد بر این مدعا ، عدم پایبندی عمر به این سخنی است که در اوائل خلافت بر زبان رانده ، زیرا به گواه تاریخ نامبرده آنقدر تند خو و بد رفتار بود که هیچ کس جرأتِ مطرح نمودن یک سئوال ساده را نیز از او نداشت تا چه رسد به اینکه بخواهد کج روی های او را نقد کند ( دست به قبضه ی شمشیر بردن ، پیش کش )

2 - آن مرد اعرابی که جمله مزبور را در پاسخ به عمر به زبان آورد نیز نه تنها نمادِ یک انسان آزاداندیش و پروتستانیسم مآب نیست بلکه مظهر یک انسان احمق و بی بصیرتی است که حماقت ها و بی وفایی های امثال او آن چنان قلب امیرالمومنین (ع) را آزرد که در طول 25 سال ، مظلومانه و غریبانه در چاه می گریست .

✔️معلوم نیست که آن اعرابی نادان ، منتظر مشاهده کدام کج رفتاری از عمر بن خطاب است تا دست به قبضه شمشیر ببرد ⁉️

👈 حال آنکه بزرگترین کج روی و ظلم نسبت به علی (ع) در جهتِ غصبِ خلافت و نسبت به حضرت زهرای مرضیه (س) در ارتباط با حمله ی به خانه ایشان و همچنین غصب فدک ، از سوی همین عمر و رفیقش ( ابوبکر ) در پیش چشمان همین مردمانِ بی بصیرت و نادان ، واقع گردیده . 🔥🚪

3 - اینکه عمر با شنیدنِ سخن آن اعرابی ، خدا را شکر می کند ، بخاطر آن است که می داند مادامی که سر و کارش با چنین مردمانی نادان است هرگز برای استثمار آنها نیاز به شمشیر ندارد بلکه بدین منظور ، همان چوب دستی معروف او موسوم به (درّه ) ، به تنهایی کافی است .

4 - در اینجا فقط به ذکر چند نمونه از مستندات تاریخ اهل سنت در رابطه با چوب دستی خلیفه دوم ( عمر بن خطاب ) را ذیلا خاطر نشان می نمائیم :

الف ) ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه ( ج 1 ص 181 ) می گوید :

( أول من ضرب عمر بالدرة أم فروة بنت أبي قحافة  ) ( كان يقال درة عمر أهيب من سيف الحجاج )

یعنی : اولین کسی را که عمر با چوب دستی اش ، کتک زد ، امّ فروه دختر ابوبکر بود .... عمر چوب دستی داشت که گفته می شد از شمشیرِ حجّاج نیز ترسناکتر است . 😳

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉


ب ) شیخ محمد الخضیری در کتاب محاضرات تاریخ الامم الاسلامیه ( ج 1 ص 322) می گوید :

( لعل درتّه لم‌ یسلم من خفقتها الاّ القلائل من کبار الصحابه ، و کانت الدرّهّ فی یده علی الدوام انّی سار، و کان الناس یهابونها اکثر ممّا تخیفهم السیوف)

 یعنی : کمتر کسی است که از ضربه‌ ی چوب دستی و شلاق عمر درامان مانده باشد مگر افراد کمی از بزرگان صحابه ، و این چوب دستی ( تازیانه ) همیشه و هر کجا می‌رفت در دستش بود ، و مردم از این چوب دستی ، بیشتر از شمشیرهای بُرّان می‌ترسیدند . 🏌️‍♀️😳🗡

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

ج ) ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق ( ج 44 ص 315 ) می گوید :

عمر می گفت : ( اصبحت اضرب الناس لیس فوقی احد الاّ ربّ العالمین )

یعنی : صبح کردم در حالی که مردم را می‌زنم و کسی مافوق من نیست مگر پروردگار عالمیان .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️ از اسلام شناسی مارکسیستی دکتر شریعتی که تنها دست مایه ی آن تکیه بر منابع نامعتبر تاریخ است چندان دور از انتظار نیست که حقایقی بدین روشنی را نادیده انگاشته و از آن بدتر اینکه ، به مخاطب القاء می کند که تنها راهِ نجاتِ امتِ محمد (ص) از ذلت و ضلالت ، نهادینه شدنِ همان طرز فکرِ ( راست نمودن کج روی ها با شمشیر ) است .

👈گویا از نظر ایشان امر به معروف و نهی از منکر تنها یک مرحله دارد و آنهم مشابه پارادایم فکری خوارج ، فقط دست به قبضه شمشیر بردن است . 🗡 😳

🛑شریعتی برای تکمیل پروژه پروتستانیسم اسلامی خود ، با الهام از مسیحیت ، تِزِ خود کِشیشی را مطرح نموده و در این راستا به علمای اسلام گستاخانه می تازد ، او در کتاب با مخاطب های آشنا ( ص 14 ) می گوید :

( من گاندی آتش پرست را بیشتر لایق شیعه بودن می‌دانم تا آیت‌الله بهبهانی و بدتر از او ، علامه مجلسی را ، مجلسی سنی است و امام احمد حنبل از او شیعی تر است ... ) 😳😔

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🛑دکتر شریعتی با الگو گرفتن از پروتستانیسم مارتین لوتر ، پروژه پروتستانیسم اسلامی خود را مطرح می کند . حال آنکه مارتین لوتر اولاً خودش یک کشیش آگاه به مبانی مسیحیت بود و ثانیاً رویکرد اصلاحی و اعتراض او به تحریفاتی بود که توسط کلیسا رواج یافته بود ، اما اسلام و خصوصا مکتب تشیع ، هرگز دچار چنین تحریف و انحطاطی نبوده تا بخواهد با پروتستانیسم ، اصلاح شود .

✔️شریعتی حتی از بدیهی ترین مبانی تشیع نیز بی خبر است تا آنجا که در کتاب اسلام شناسی خود ( ص 462 چاپ طوس مشهد ) ، ابوطالب ، عبدالمطلب ( علیهما السلام ) و پدر ابراهیم (ع) را مشرک می داند . حال آنکه یکی از مسلمات مکتب تشیع ، اعتقاد به موحد بودن آباء و اجداد انبیاء و خصوصاً اجداد بزرگوار پیامبر اکرم (ص) و امیرالمومنین (ع) می باشد .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️ اگر دکتر شریعتی قبل از هرگونه برگزاری کلاس اسلام شناسی و پیش از کلید زدن پروژه پروتستانیسم اسلامی خود ، مبانی اسلام و تشیع را از منابع معتبر و نزد علمای دین فرا می گرفت ، هرگز اینگونه دچار لغزش های فکری نمی گردید .

🛑نتیجه :

اسلام شناسی دکتر شریعتی صرفاً برگرفته از برداشتی سطحی و آنهم از منابع نامعتبر اهل سنت می باشد ، او با تاثیر پذیری از افکار مارکسیسم و از سوی دیگر افکار مارتین لوتر و رویکردی التقاطی از همه این گزاره ها ، تصمیم به انقلابِ پرتستانیسم برای اصلاحِ اسلام و تشیّعی می گیرد که تنها ساخته و پرداخته ذهنیت های غلط و اشتباه او بوده و هرگز با حقایقِ اسلام و مکتبِ تشیع  ، منطبق نیست .

stickerدروس نقد جریان روشنفکری در ایران ، سید رضا نوعی ( حکیم ) sticker

🛑برای مشاهده مقاله دیگر نگارنده در نقد افکار دکتر شریعتی ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

 


امضاي حکيم


✍️یکی از مهمترین چالش های مکتب ابن عربی ، انحرافات فکری ، تناقض گویی و رطب و یابس بافتن های او درباره مهدی موعود (عج) و ختم ولایت و از سوی دیگر برخورد دوگانه پیروان او با این موضوع می باشد .

🔘 عده ای از بزرگان عرصه عرفان و مروجانِ اندیشه های محی الدین عربی همانند : سید حیدر آملی از متقدمین و سید جلال الدین آشتیانی نیز از متأخیرین ، افکار وی را در مسئله مهدویت و ختم ولایت ، به شدت مورد نقد قرار داده و رویکرد ابن عربی را مغایر با آموزه های مکتب تشیع می دانند .

 🔘در مقابلِ گروهِ اول ، می توان از قلیل افرادی مانند آقای محمد حسن وکیلی نام برد که در کتاب محی الدین عربی شیعه خالص ( ص 196 ) ، دیدگاه انحرافی ابن عربی را درباره مهدی موعود (عج) ، نگاهی شیعی پنداشته و با کمال تعجب می گوید :


  ( ... چهره و قالب مهدویت در شیعه اینگونه است که جناب ابن عربی توصیف نموده است ... ) 😳

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🛑در این مقاله که چهارمین نقد نگارنده بر کتاب (محی الدین عربی شیعه خالص) می باشد ، ضمن واکاوی و تحلیل انتقادی از آراء و نظرات ابن عربی در موضوع مهدویت و ختم ولایت ، خلاف واقع بودن نظریه آقای وکیلی را در این باره مشخص خواهیم نمود .

🔴مهترین آراء انحرافی ابن عربی درباره مهدی موعود (عج) و نیز خاتم الولایه به شرح ذیل می باشد :

1️⃣ - محی الدین عربی برخلاف اجماع شیعه و اهل سنت ، مدعی است که هنگام نزول حضرت عیسی (ع) ، مهدی موعود (عج) در نماز به مسیح اقتدا می کند . حال آنکه شیعه و سنی متفقاً براین باورند که حضرت عیسی در نماز به حضرت مهدی (عج) اقتدا می کند .

       او در فتوحات مکیه ( ج 6 ص 51 ) و ( ج 3 ص 327) می گوید :

( ... ينزل عليه عيسى ابن مريم بالمنارة البيضاء بشرقي دمشق بين مهرودتين متكئا على ملكين ملك عن يمينه و ملك عن يساره يقطر رأسه ماء مثل الجمان يتحدر كأنما خرج من ديماس و الناس في صلاة العصر فيتنحى له الإمام من مقامه فيتقدم فيصلي بالناس يؤم الناس بسنة محمد ص يكسر الصليب و يقتل الخنزير و يقبض اللّٰه المهدي إليه طاهرا مطهرا ...)

یعنی : عیسی بن مریم(ع) در هنگام نماز عصر فرود می آید ، امام ( مهدی موعود ) از مقام امامتِ خود در نماز براي عیسی کناره می گیرد و به عیسی اقتدا می کند و عیسی نیز بعنوان امام جماعت با مردم نماز می خواند و به سنت حضرت محمد(ص) بر مردم امامت می کند... و خدا مهدي(عج) را به سوي خود پاك و پاکیزه قبض روح می کند .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید. 👉

تبصره :

نظر ابن عربی درباره اقتدای مهدی موعود (عج) در نماز به عیسی (ع) ، نه تنها در تضاد با مبانی مسلمِ مکتبِ تشیع می باشد بلکه مغایر با دیدگاه علمای اهل سنت نیز هست ، و از آنجا که نظر شیعه در این زمینه اظهر من الشمس می باشد لذا بمنظور اجتناب از اطاله کلام ، در این خصوص فقط به ذکرِ دو حدیث از رسول اکرم (ص ) و امام باقر (ع) بسنده نموده و سپس چند نمونه از آراء علمای مشهور اهل سنت را نقل می نمائیم :

🔵علامه مجلسی (ره ) در بحارالانوار ( ج 14 ص 348 و 349 ) روایت نموده :

🔘عن النبي (ص) قال : من ذريتي المهدي إذا خرج نزل عيسى بن مريم لنصرته فقدمه و صلى خلفه.

پیامبر (ص) فرمودند : مهدی از ذریه ی من است و هنگامیکه خروج نماید عیسی بن مریم برای یاری نمودن او نازل می گردد و در در نماز به مهدی اقتدا می کند .

🔘 أبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: يَا خَيْثَمَةُ سَيَأْتِي عَلَى اَلنَّاسِ زَمَانٌ لاَ يَعْرِفُونَ اَللَّهَ مَا هُوَ وَ اَلتَّوْحِيدَ حَتَّى يَكُونَ خُرُوجُ اَلدَّجَّالِ وَ حَتَّى يَنْزِلَ عِيسَى اِبْنُ مَرْيَمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنَ اَلسَّمَاءِ وَ يَقْتُلَ اَللَّهُ اَلدَّجَّالَ عَلَى يَدَيْهِ وَ يُصَلِّيَ بِهِمْ رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ اَلْبَيْتِ أَلاَ تَرَى أَنَّ عِيسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُصَلِّي خَلْفَنَا وَ هُوَ نَبِيٌّ إِلاَّ وَ نَحْنُ أَفْضَلُ مِنْهُ .

امام باقر (ع) فرمودند : ای خیثمه  زمانی بر مردم فرا خواهد آمد که نمی دانند خدا و توحید چیست؛ تا این که دجال خروج کند و عیسی بن مریم(ع) نزول نماید و خداوند دجال را به دستان وی بکشد و مردی از بین ما اهل بیت بر آنان نماز گزارد. آیا نمی بینی عیسی بن مریم(ع) با این که پیامبر است، پشت سر ما اهل بیت نماز می خواند. پس ما اهل بیت افضل از او هستیم.

👈برای مشاهده ( اینجا
) و ( اینجاکلیک کنید .👉


🔵نظرات علمای اهل سنت درباره اقتدای عیسی در نماز به مهدی موعود (عج) :

(1) - سیوطی که از علما و محدثان برجسته اهل سنت است در کتاب الحاوی للفتاوی ( ج 2 ص202) می گوید :

          إِنَّ صَلَاةَ عِيسَى خَلْفَ المهدي ثَابِتَةٌ فِي عِدَّةِ أَحَادِيثَ صَحِيحَةٍ بِأَخْبَارِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ .

یعنی : بدرستکه نماز خواندن عیسی (ع) پشت سرِ مهدی (ع) با تعداد زیادی از اخبار صحیح منقول از رسول اکرم (ص) برای ما ثابت گردیده است .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

(2) - ابن حجر عسقلانی که از بزرگترین محدثان و علمای مشهور اهل سنت می باشد در کتاب فتح الباری که شرح صحیح بخاری است ( ج 6 ص 494 ) می گوید :

                     تَوَاتَرَتِ الْأَخْبَارُ بِأَنَّ الْمَهْدِيَّ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ أَنَّ عِيسَى يُصَلِّي خَلْفَهُ

  یعنی : اخبار متواتر حاکیست که مهدی (ع) از این امت است و عیسی (ع) پشت سر او نماز می خواند .

  همچنین در ادامه می گوید :

(... فِي صَلَاةِ عِيسَى خَلْفَ رَجُلٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ .... دَلَالَةٌ لِلصَّحِيحِ مِنَ الْأَقْوَالِ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو عَنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ وَاللَّهُ أعلم ... )

یعنی : در نماز خواندن عیسی پشت سر مردی از این امت ( مهدی ) دلالت صحیحی است بر اینکه هیچ گاه زمین از حجت خدا خالی نیست .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

(3) - ابوالحسن آبری سجستانی نیز که از محدثان و علمای بزرگ اهل سنت است در کتاب مناقب شافعی ( ج 1 ص 95) می گوید :

قد تواترت الأخبار واستفاضت [بكثرة رواتها عن المصطفى صلى الله عليه وسلم -يعني] في المهدي- وأنه من أهل بيت النبي صلى الله عليه وسلم , وأنه يملك سبع سنين, ويملأ الأرض عدلاً وأنه يخرج مع عيسى بن مريم, ويساعده في قتل الدجال بباب لد بأرض فلسطين, 👈وأنه يؤم هذه الأمة و عيسى -صلى الله عليه- يصلي خلفه .👉

«قطعا احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه‌السّلام) متواتر و مستفیض است و این بخاطر راویان فراوانی است که این احادیث را از حضرت محمد (ص) نقل کرده‌اند. این احادیث متواتر و مستفیض درباره این است که حضرت مهدی (علیه‌السّلام) از اهل بیت پیامبر (ص) است و حکومت آن حضرت هفت سال است و آن حضرت زمین را پُر از عدالت می‌کند و حضرت عیسی بن مریم برای کمک به حضرت مهدی (علیه‌السّلام) و از بین بردن دجّال خروج می‌کند و حضرت مهدی (علیه‌السّلام) امامت می‌کند و حضرت عیسی پشت سر ایشان نماز می خواند »

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

2️⃣ - محی الدین عربی ، مقام عیسی (ع) را برتر از حضرت مهدی (ع) می داند :

    ابن عربی در فتوحات مکیه ( ج 1 ص 281 )  می گوید :

و للولاية المحمدية المخصوصة بهذا الشرع المنزل على محمد صلى اللّٰه عليه و سلم ختم خاص 👈هو في الرتبة دون عيسى عليه السلام لكونه رسولا👉

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) ، ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

این در حالی است که مطابق عقیده ی شیعه ، مقام امام مهدی (ع) افضل از همه ی انبیاء و رسولان اولوالعزم ( بجز پیامبر صل الله علیه و اله ) می باشد . در حدیثی قبلا از امام باقر (ع) نقل کردیم ایشان نماز خواندن عیسی پشت سر امام مهدی (ع) را دلیل بر افضلیت مقام امام علیه السلام نسبت به عیسی (ع) و انبیاء اوالعزم (ع) می داند .

(1) - علامه مجلسی (ره) در بحارالانوار ( ج 44 ص 226 ) می فرماید :

                فإن أئمتنا صلوات الله علیهم أشرف من أولی العزم ، فکیف من غیرهم

یعنی : بدرستیکه مقام ائمه ی ما ( صلوات الله علیم ) برتر است از مقام انبیاء اولو العزم (ع) تا چه رسد به غیر ایشان ( از انبیاء ) .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

(2) - علامه سید جلال الدین آشتیانی در شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم ( ص 907 و 908 ) در افضلیت مقام مهدی (ع) نسبت به عیسی (ع) می گوید :

(( بنابر اصول امامیه « رضی الله تعالی عنهم » ، خلفای خاتم انبیاء و وارثان علم او « ائمه إثنی عشر » افضل از انبیاء اولوالعزم می باشند .... شیعه معتقد است که ائمه افضل از انبیاء اولوالعزم اند ، علت برتری آنها همانا سعه ی دایره ولایت آنها است ، هر پیغمبری برتر از اولیاء تابع خود می باشد حتی محققان از عرفای اهل سنت نیز اولیاء محمدیین « عترت » را افضل از انبیاء صاحب شریعت می دانند . ))

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉


(3) - مقدسی شافعی که از علمای بزرگ اهل سنت است در کتاب عِقدُالدُّرر فی اخبار المنتظر ( ص 222) از ابن سیرین اینگونه نقل می کند :

      ( و عن محمدبن سیرین قیل له : المهدی خیر او أبوبکر و عمر رضی الله عنهما ؟ قال : هو خیرٌ منهما و یعدل بنبی )

به ابن سیرین گفته شد حضرت مهدی عجل الله تعالي فرجه الشريف برتر است یا ابوبکر و عمر ؟ گفت : مهدی برتر از آن دو و هم رتبه و معادل یک پیامبر است .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️مولانا محمد ظفر اقبال که از علمای اهل سنت است در کتاب اعتقاد به امام مهدی در اسلام ( ص 53) در توضیح روایت منقول از ابن سیرین می گوید :

( ملاعلی قاری معتقد است که بر افضلیت امام مهدی « رضی الله عنه » این امر نیز دلالت دارد که حضرت پیامبر « ص » او را خلیفة الله لقب داده است در حالی که به حضرت ابوبکر صدیق « رضی الله عنه » خلیفه ی رسول گفته می شود . )

✔️مولانا محمد ظفر اقبال در ادامه می گوید : ( اما این سخن علامه ابن سیرین که مهدی همه رتبه پیامبر است ، مراد از این سخن آن است که چون عیسی پشت سر وی نماز اقتداء می کند ، قطعا امامِ نماز ، بر مُقتدی برتری دارد ) .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

توضیح اینکه :

الف ) در عبارات فوق ، دو ملاک برای افضلیت حضرت مهدی (علیه السلام) مطرح است : اولاً خلیفة الله بودن ایشان و ثانیاً برتری امام بر مقتدی که اقتدای عیسی در نماز به آن حضرت به آن دلالت دارد .

ب ) علاوه بر موارد مزبور ، این عالمان اهل سنت ، مقام مهدی موعود (ع) را از ابوبکر و عمر نیز بالاتر و او را هم رتبه ی یک پیامبر می دانند . در حالیکه ابن عربی در فتوحات مکیه ( ج 2 ص 25 ) ، ابوبکر را هم رتبه و مساوی با پیامبر (ص) دانسته و می گوید :

( فليس بين أبي بكر و رسول اللّٰه صلى اللّٰه عليه و سلم رجل لأنه صاحب صديقية و صاحب سر فهو من كونه صاحب سر بين الصديقية و نبوة التشريع و يشارك فيه فلا يفضل عليه من يشاركه فيه بل هو مساو له في حقيقته فافهم ذلك )😳

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

ج ) از مقایسه اجمالی نظرات این عالمان اهل سنت با ابن عربی کاملا مشخص می گردد که دیدگاه او چقدر با مبانی اهل سنت فاصله دارد ، اینها می گویند : مهدی هم رتبه پیامبر و مقتدای عیسی است ، ابن عربی می گوید : مقام ابوبکر هم رتبه پیامبر و مقام مهدی از عیسی نیز پائین تر است و قس علیهذا سایر آراء او در مسئله مهدویت را که در ادامه اشاره خواهیم نمود .

3️⃣ - محی الدین عربی در فتوحات مکیه ( ج 6 ص 51 ) و ( ج 3 ص 327 ) ، حضرت مهدی (ع) را فقط از لحاظ خَلقی شبیه به پیامبر (ص) می داند و می گوید :

( يشبه رسول اللّٰه ص في خَلقه بفتح الخاء و ينزل عنه في الخُلق بضم الخاء لأنه لا يكون أحد مثل رسول اللّٰه ص في أخلاقه و اللّٰه يقول فيه وَ إِنَّكَ لَعَلىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ )

یعنی : مهدی فقط از لحاظ خَلقی و شکل و قیافه ی ظاهری شبیه پیامبر (ص) است نه از لحاظ خُلقی و اخلاقی ... 😳

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

 الف ) سخن ابن عربی مغایر با آموزه های مکتب تشیع است زیرا در روایات متواتر و صحیح وارده ، حضرت مهدی (عج) اَشبَههُ النّاس برسول الله خَلقاً و خُلقاً معرفی گردیده :
 
✔️بعنوان نمونه : علامه مجلسی (ره) در بحارالانوار ( ج 51 ص 71 و 72 ) روایت کرده :

🔘قالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : اَلْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي اِسْمُهُ اِسْمِي وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي أَشْبَهُ اَلنَّاسِ بِي خَلْقاً وَ خُلْقاً تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ حَتَّى يَضِلَّ اَلْخَلْقُ عَنْ أَدْيَانِهِمْ فَعِنْدَ ذَلِكَ يُقْبِلُ كَالشِّهَابِ اَلثَّاقِبِ فَيَمْلَؤُهَا عَدْلاً وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) ، ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

ب ) ابراهیم حمویی جوینی نیز که از علمای اهل سنت (۶۴۴-۷۳۰) می باشد در کتاب فَرائدُ السِّمْطَیْن ( ج 2 ص 335) از رسول اکرم (ص) روایت نموده که ایشان فرمودند : مهدی خَلقاً و خُلقاً شبیه ترین مردم به ایشان است :

🔘قال رسول اللّه (ص) :

( المهديّ من ولدي اسمه اسمي و كنيته كنيتي أشبه الناس بي خَلقاً و خُلقاً ، تكون له غيبة ... يملؤها عدلا و قسطا كما ملئت جورا و ظلما. )

✔️قندوزی حنفی ، عالم دیگر اهل سنت در کتاب یَنابیعُ المَوَدّة ( ج 3 ص 397 ) و در مختصر ینابع الموده ( ص 274 ) حدیث المهدی هو أشبه الناس بي خَلقاً و خُلقاً را از رسول اکرم (ص) و از طریق دیگر نقل نموده است .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) ، ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉


ج ) علامه سید جلال الدین آشتیانی در شرح مقدمه قیصری ( ص 915 و 922) در رد سخن ابن عربی می گوید :

  ( در پاره ای از روایت تصریح شده است که مهدی علیه السلام « کان اشبه الناس برسول الله خَلقاً و خُلقاً و منطقاً ... » )

      ( مهدی موعود ، اَشبَهُ النّاس بحضرت رسول از حیثِ خَلق و خُلق است )

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️همانطوریکه ملاحظه می فرمائید : در اینجا نیز سخن ابن عربی ، نه تنها مخالف با مبانی شیعه می باشد بلکه مغایر با روایات وارده از طریق اهل سنت نیز هست .

4️⃣ - ابن عربی در فتوحات مکیه ( ج 3 ص 76 ) و (ج 2 ص 50) خاتم ولایت مطلقه را عیسی (ع) و خودش را ختم اولیاء مقیده می داند :

او می گوید : و ما هو بالمهدي المسمى المعروف المنتظر فإن ذلك من سلالته و عترته و الختم ليس من سلالته الحسية و لكنه من سلالة أعراقه و أخلاقه

یعنی : مهدی از سلاله ی حسی و نسلِ پیامبر (ص) می باشد لذا نمی تواند خاتم الولایه مطلقه باشد زیرا خاتم الاولیاء مطلقه از سلاله حسی پیامبر (ص) نیست . 😳

✔️نامبرده در فتوحات مکیه (ج 1 ص 244 ) خودش را ختم اولیاء مقیده دانسته و می گوید :

       أنا ختم الولایه دون شک ( بدون شک من خاتم الاولیاء هستم )

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) ، ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

(1) - علامه سید جلال الدین آشتیانی در شرح مقدمه قیصری ( ص915 و 922 ) در نقد و رد ادعای ابن عربی می گوید :

🔘ابن عربی در فتوحات گفته : در آخر الزمان حضرت عیسی نازل می شود و ولایت به او ختم می گردد و خاتم ولایت مطلقه مهدی نیست ( و ما هو بالمهدي .... ) در حالتی که بعد از رحلت خاتم الانبیاء (ص) دوره نبوت پایان می پذیرد و نوبت ظهور اولیاء می رسد بخاتم اولیاء دوره ی ولایت بکمال می رسد ... حضرت عیسی چون از ارثِ مهدی و ولایتِ مختص به حقیقتِ محمدیه که مظهریتِ تجلی ذاتی و مظهریتِ اسم اعظم است ، حظّی ندارد ، فلذا نمی تواند خاتم ولایت محمدیه ، ( چه خاصه ، چه عامه و چه مطلقه ) باشد .

 ✔️او در همان کتاب ( ص920 و 921) ادعای ختم اولیاء بودنِ ابن عربی را رد کرده می گوید :

( عجب از شیخ جندی و شیخ قیصری است که ابن عربی را خاتم ولایت مطلقه محمدیه دانسته اند و خاتم اولیاء در فص شیثی را حمل بر شخص ابن عربی کردنده اند نعوذ بالله من الحماقة البالغة حدّ الغوایة ) .

( محی الدین خود را خاتم ولایت مقیده می داند که اشتباه کرده زیرا کسی که بدین مقام رسیده باشد می بایست به مقام عصمت نائل گردد و سهو و نسیان و خطاء در بیان حقایق ننماید حال آنکه ابن عربی کلمات متناقض زیاد از او صادر شده ، بلکه آنچان دچار هفواتی شده که ذکر آن هفوات و تناقض گویی ها در این رساله موجب هتک مقام علمی و مرتبه کشفی او می گردد مانند اباطیلی که درباره مقام قطبیت متوکل و غیره گفته ... )

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

(2) - سید حیدر آملی که از اکابر عرفای شیعه و از پیروان و مروجان مکتب ابن عربی است در کتاب المقدمات من نص النصوص ( ص 182 ) می گوید :

و ذهب الشیخ ابن العربی الی 👈 انّ خاتم الأولیاء مطلقاً هو عیسی بن مریم علیه السلام، و خاتم الأولیاء مقیّدا هو نفسه. 👉و قد وجدنا هذا القول و الرأی، به‌ اتفاق اکثر المشایخ و العلماء –  بعد الأنبیاء و الأولیاء – انّه خلاف العقل و النقل و الکشف.

یعنی : محیی الدین عربی اعتقاد دارد که حضرت عیسی بن مریم علیه السلام خاتم الاولیاء مطلقه است و خودش را خاتم الاولیاء مقید می‌داند . که ما و مشهور مشایخ و علماء بعد از پیامبران و اولیاء این سخن ابن عربی را مخالف عقل و نقل و کشف می دانیم .

✔️سید حیدر آملی ، این بی ادبی و گستاخی محی الدین عربی را برنتابیده و مردانه و غیورانه خطاب به او می گوید :
 
           ( لیکون حاله فی ذلک کحال من قال یداک أوکتا و فُوک نَفَخَ )  

یعنی :👈 خیلی دستت را بالا گرفته و حرف بزرگتر از دهانت زده ای .👉


✔️ایشان در ادامه می گوید : الکمّل ایضاً ذهبوا الی انّ خاتم الأولیاء مطلقاً هو علیّ بن ابی طالب علیه السلام، و خاتم الأولیاء مقیّدا هو المهدی علیه السلام الذی هو سبطه و ذریته من اهل بیته.

یعنی : کملین معتقدند که علی بن ابیطالب علیه السلام خاتم الاولیاء مطلق است و حضرت مهدی علیه السلام خاتم الاولیاء مقید و از اهل بیت و نیز فرزندان امام علی (علیه السلام] می باشد .

📚( المقدمات من نص النصوص ص 182)

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉


🛑ابن عربی بخاطر اینکه ولایت را از محوریتِ اهلِ بیت (ع) خارج کند ، خاتم الاولیاء بودنِ عیسی را مطرح نموده ⁉️😳🔥

علامه سید جلال الدین آشتیانی در شرح مقدمه فصوص ( ص 916 ) پرده از حقیقتی بزرگ و در عین حال تأسف باری که حاکی از مظلومیتِ اهل بیت (ع) است ، برداشته و می گوید :

(( علمای اهل سنت و از جمله عرفای آنها ( مانند ابن عربی ) همواره سعی داشته اند که در مقابل اهل بیت عصمت و طهارت ، یکی را بتراشند . حال فرقی نمی کند آن شخص حسن بصری باشد یا یکی دیگر از ذوی الاذناب ، وجود ولی مطلق بعد از پیغمبر (ص) از مسلمات است . اما در مسلک عرفان این همه رطب یابس بافتن راجع به عیسی (ع) برای آن است که خلافت مطلقه را از ائمه (ع) بگیرند . وگرنه عیسی دوران نبوتش تمام شد و رفت به عالم دیگر ، والسلام . ))

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

5️⃣ - محی الدین عربی در فتوحات مکیه (ج 6 ص 54 ) و ( ج 3 ص 329  ) خاتم ولایت محمدیه را برادر قرآن و مهدی(ع) را برادر شمشیر خوانده و می گوید :

( و أما ختم الولایه المحمدیه فهو أعلم الخلق بالله لا یکون فی زمانه ولا بعد زمانه أعلم بالله وبمواقع الحکم منه فهو والقرآن إخوان کما أن المهدی والسیف إخوان . )

یعنی : و اما ختم کننده ولایت محمدی (خاتم الاولیاء) داناترین مردم به خداست و احدی نه در زمان او و نه بعد از او داناتر از او به خداوند و جایگاه احکام الهی نخواهد بود. و خاتم الاولیاء برادر قرآن است و مهدی و شمشیر نیز با هم برادرند .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

توضیح اینکه :

✔️محی الدین عربی در عبارات فوق بین خاتم اولیاء و مهدی (عج) ، صراحتاً قائل به تقابل گردیده و آن دو را ، دو شخصِ متمایز معرفی کرده و تصریح می کند : ( خاتم الاولیاء برادر قرآن است ، اما مهدی (عج) و شمشیر با هم برادرند . ) 😳

✔️قبلا متذکر شدیم که ابن عربی ، عیسی (ع) را خاتم الاولیاء مطلقه و خودش را خاتم الاولیاء مقیده می داند . در نتیجه ، خودش را اولاً خاتم اولیاء محمدیه و ثانیاً عالم ترین فرد در این امت و برادر قرآن می داند که در مقابل او تنها ویژه گی که حضرت مهدی (ع) دارد ، برادر شمشیر بودنِ او است . ( معاذالله )😳🔥

🛑تذکر :

1- دأب آقای وکیلی و اغلب پیروان مکتب ابن عربی آن است که نقدهایی که از سوی مراجع عظام و سایر مخالفین تصوف به آنها وارد می گردد را افتای بغیر علم ، قلمداد نمایند . لذا در این مقاله تعمداً نقدهای سید حیدر آملی و علامه سید جلال الدین آشتیانی را آوردیم تا بنحوی ، قافیه را بر بهانه جویی نامبردگان تنگ تر نمائیم .

2- لازم بذکر است که تسلط علامه سید جلال الدین آشتیانی به مبانی عرفان نظری و علوم عقلی آنچنان است که او را ملاصدرای زمان ، لقب داده اند و سید حیدر آملی نیز توسط آقای وکیلی در کتاب شهید عارف از مقام شامخ او در راستای ترویجِ مبانی مکتبِ ابن عربی تجلیل نموده و او را از قول برخی اعاظم ، ( زین العابدین ثانی ) لقب داده است .


🔴نتیجه :

با توجه به مستندات مطروحه فوق در این مقاله ، مشخص گردید که برخلافِ ادعای آقای محمد حسن وکیلی که می گوید : ( چهره و قالب مهدویت در شیعه اینگونه است که جناب ابن عربی توصیف نموده است ) ، آراء و نظریات ابن عربی در مسئله مهدویت و نیز موضوع خاتم الاولیاء ، نه تنها در تضاد با آموزه های مکتبِ حقه تشیع است بلکه مغایر با مبانی اهل سنت نیز می باشد.

👈جمله مزبور آقای وکیلی را تنها می توان بعنوان یکی از شیطحیاتِ عارفانه تلقی نمود ، وگرنه چگونه می توان قبول کرد که چهره و قالبِ مهدویت در شیعه با افکار انحرافی ابن عربی ، یکی باشد .⁉️ 😳

stickerبرگرفته از دروس نقد تصوف حوزوی سید رضا نوعی ( حکیم )sticker

 

🛑برای مطالعه مقاله نقد کتاب محی الدین عربی شیعه خالص (بخش سوم ) ( اینجا ) کلیک کنید .

    برای مطالعه مقاله نقد کتاب محی الدین عربی شیعه خالص ( بخش دوم ) ( اینجا ) کلیک کنید .

    برای مطالعه مقاله نقد کتاب محی الدین عربی شیعه خالص ( بخش یکم ) ( اینجا ) کلیک کنید .


امضاي حکيم

آیا فردوسی زن ستیز و ناسیونالیست می باشد

سید رضا نوعی یکشنبه 30 آذر 1399 تعداد بازدید : 250 نظرات ( 0 )

سلام علیکم

سئوال توسط یکی از اعضای کانال حکیم ، برادر عزیز (عبدالله ):

با اینکه فردوسی فردی نامسلمان و دارای افکاری ضد عرب و نژادپرست و زن ستیز است ، اما با کمال تعجب شما که فردی مومن هستید از او با احترام و تجلیل یاد می کنید ؟!

پاسخ :

یکی از بزرگان در بالای منبر خطاب به مردم می گوید :

آنچه را که من در طول سی سال از بالای این پاره چوب ( منبر) از تفسیر و غیره برای شما گفتم ، حکیم ابوالقاسم فردوسی در یک بیت جمع نموده و آن بیت این است :

     ز روزِ گُذر کردن اندیشه کن

     پرستیدن دادگر پیشه کن 

تبصره : در مصرعِ اول اشاره به معاد دارد و در مصرع دوم به توحید تصریح نموده است .

فردوسی در شاهنامه ، بارها اعتقاد خود به پیامبر (ص) و ارادت به اهل بیت (ع) و خصوصا ، امیرالمومنین (ع) را به شیواترین بیان ، ابراز داشته ، مانند :

     علی را چنین گفت و دیگر همین

                        کزیشان قوی شد به هر گونه دین

    یکی پهن کِشتی بسان عروس

                             بیاراسته همچو چشم خروس

    محمد بدو اندرون با علی

                                 همان اهل بیت نبی و ولی

    اگر چشم داری به دیگر سرای

                                به نزد نبی و علی گیر جای

    گرت زین بد آید گناه منست

                   چنین است و این دین و راه منست

    برین زادم و هم برین بگذرم

                             چنان دان که خاکِ پِیِ حیدرم

    درست این سخن قول پیغمبرست

                         که من شهر علمم علیم در است

همانطورکه ملاحظه می فرمائید ، فردوسی هم به توحید و معاد و هم به نبوت پیامبر (ص) معتقد بوده و به اهل بیت (ع) و بالاخص علی (ع) ، ارادت خاصی دارد که در اشعار فوق به آن می بالد

             ( براین زادم و هم براین بگذرم – چنان دان که خاکِ پِیِ حیدرم )

فردوسی در اشعار فوق به حدیث متفقٌ علیه ( سفینه ) اشاره دارد ، آنجا که سروده :

یکی پهن کِشتی بسانِ عروس ، محمد بدو اندرون با علی ، همان اهل بیتِ نبی و ولی (وصی) ، اگر چشم داری بدیگر سرای ، بنزد نبی و علی گیر جای ، چنین است و این دین و راه من است...

ابیات فوق ، دقیقاً ترجمانِ حدیث سفینه ( کشتی ) است که مورد اتفاق شیعه و اهل سنت و به شرح ذیل می باشد :

قال رسول الله (ص) :

          إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوحٍ، مَنْ دَخَلَهَا نَجَی، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ

ترجمه : ( مَثَلِ اهلِ بیتِ من در میان شما ، کِشتی نوح است ، هر کس به این کِشتی داخل شود نجات می‌یابد، و هر کس جا بماند ، دچار غرق و هلاکت می‌شود . )

حالا شما فردوسی را با مولانا مقایسه کنید که در مثنوی اش بطور گستاخانه ، حدیثِ سفینه (کشتی) را که از پیامبر (ص) و در شأنِ اهل بیت (ع) روایت شده و مورد اتفاق شیعه و اهل سنت است ، تحریف نموده و بجای کلمه ی ( اهلِ بیتی ) ، ( اصحابی ) را جایگزین نموده است⁉️ 😳

      بهرِ این فرمود پیغمبر : که من               
                           همچو کشتی ام به طوفانِ زَمَن

      ما و  (
اصحابیم ) چون کشتیِ نوح         
                          هر که دست اَندَر  زَنَد ، یابد فُتوح

📚((
مثنوی معنوی ، دفتر چهارم  ص 544))

در شگفتم که شما چگونه به خود اجازه می دهید که چنین شخصیتی را ( نامسلمان ) خطاب کرده و دلیلش را این ذکر می کنید که فردوسی با اعراب ، مخالف بوده ؟!

دوست عزیز ، فردوسی هرگز افکاری ناسیونالیستی و یا نژاد پرستانه ندارد . و هیچگونه ضدیتی با اعراب از نظر نژاد در شاهنامه مشهود نیست . فردوسی رفتار اقوام و ملل ( ایرانیان و تورانیان و اعراب و غیره ) را مورد تحلیل انتقادی قرار می دهد نه نژادِ آنان را .

اگر او نژاد عرب را مطلقاً منفور می دانست ، هرگز به بزرگترین شخص عالم وجود که پیامبر اکرم (ص) می باشد و نیز امیرالمومنین (ع) و اهل بیت (ع) آنگونه عشق نمی ورزید ، به قول آن شاعر :

    چون مبندم به عرب دل ، که محمد (ص) عربی است .

جالب اینکه کُنیه ی فردوسی نیز برگرفته از کُنیه ی رسول اکرم (ص) یعنی ابوالقاسم می باشد .

این موضع گیری غیر منصفانه از شما که مدعی ارادت به اهل بیت (ع) هستید ، بعید و غیر قابل قبول است .

بسیاری از انتقادها به بزرگان و از جمله فردوسی ، ناشی از عدم بضاعت علمی و بی اطلاعی به آثار و افکار او ، می باشد .

بعنوان نمونه ، عده ای این بیت فردوسی را دلیل بر زن ستیزی ایشان می دانند که فرموده :

     زن و اژدها ، هر دو در خاک به

                        زمین پاک از این هر دو ناپاک به

در صورتیکه فردوسی بیتِ مزبور را نه از زبانِ خود ، بلکه از زبان شخصیت مطرح در داستان کی کاووس و سودابه ، می سراید . سودابه زنی است که در این داستان چنان از کی کاووس دلبری کرده و او را منحرف می کند که او را به قتل فرزندش سیاوش تحریک و وادار می کند .

فردوسی زنان متقی و پارسا را می ستاید و دستور می دهد که از مواصلتِ با غیرِ آنان پرهیز شود :

      به گیتی به‌ جز پارسا زن مجوی

      زنِ بدکُنِش خواری آرد به روی

همچنین در سایر اشعارش زنانِ خردمند ، پارسا و عفیف مانند : فرانک ، تهمینه و رودابه را به بهترین نحو مورد ستایش قرار داده است ، اما بداندیشان گویا این موارد را نادیده انگاشته اند .

توصیه می کنم در مورد اتهام ( نامسلمانی ) که به حکیم الهی ابوالقاسم فردوسی نسبت داده اید ، به درگاه خداوند متعال ، طلب عفو و مغفرت نمائید .

والسلام

و من الله التوفیق

سید رضا نوعی  ( حکیم )


امضاي حکيم

🔴خدای مو فرفری ابن عربی

✍️ پارادایم مکتب محی الدین عربی و شالوده ی آن بر اساس مبانی پانته ایسم ( همه خدا انگاری ) یا همان وحدت وجود بنا گردیده است که لازمه این دیدگاه ، اعتقاد به خدای نامتشخص  می باشد ، در این دیدگاه که فصل مشترک تصوف تلقی می گردد خداوند (معاذ الله) به تعداد آحاد مخلوقات ، اعم از حیوان ، انسان ، درخت و ... ظاهر می شود و او در حقیقت ، بُت عیّاری است که هر لحظه به شکلی در می آید .

 ✔️در این دیدگاه ، موجودات به منزله ی آیت و نشانه خداوند نیستند ، بلکه این خداست که به صورت و اشکال مختلف ظاهر می گردد . گاهی برای شمس تبریزی به صورت کیمیا خاتون و زمانی برای عطار نیشابوری به شکل سرباز تاتار و به گمان ابن عربی نیز همین خدا به صورتِ جوانی با موهای فرفری ظاهر می گردد .

✔️ در این مقاله به واکاوی و تحلیل انتقادی از رویکرد جسم انگارانه ابن عربی به خداوند که به منزله پاشنه آشیل مکتب تصوف نیز هست ، می پردازیم .

تذکر : نقد و بررسی اعتقاد محی الدین عربی به 👈 خدای مو فرفری 👉 ، اختصاص به مقاله حاضر داشته و تاکنون توسط سایر ناقدینِ ابن عربی مطرح نگردیده است .

🛑ابن عربی در فتوحات مکیه ( ج 1 ص 151 ) چهره خدا را به صورت جوانی مو فرفری دانسته و می گوید :

تطلق على الأمر و على المعلوم عند الناس و على غير ذلك ورد في الحديث إضافة الصورة إلى اللّٰه في الصحيح و غيره مثل 👈حديث عكرمة قال ع رأيت ربي في صورة شاب 👉الحديث هذا حال من النبي صلى اللّٰه عليه و سلم .

یعنی : در احادیث وارده اضافه صورت برای خدا ، امری جایز است مانند حدیث عکرمه که پیامبر (ص) فرمود : پروردگار خود را به صورت پسری جوان ( مو فرفری ) ، دیدار نموده است .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🔴حدیث عکرمه که مورد استناد ابن عربی قرار گرفته از احادیث بسیار مشهور در منابع اهل سنت می باشد که بنام راوی آن ( عِكْرِمَه ) و نیز حدیثِ ( شَابٍّ أَمْرَد ) شهرت دارد ، متن کامل آن به شرح ذیل می باشد :

عَنْ عِكْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ( آله ) و سَلَّمَ : " رَأَيْتُ رَبِّي فِي صُورَةِ شَابٍّ أَمْرَدَ ، لَهُ وَفْرَةٌ جَعْدٌ قَطَطٌ، فِي رَوْضَةٍ خَضْرَاءَ "

یعنی : عکرمه از قول ابن عباس روایت نموده که پیامبر (ص ) فرمود : من خدا را به صورت پسری جوان با موهای فرفری مشاهده نمودم که داخل یک سبزه زار بود .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🔴بررسی آراء علمای اهل سنت در مواجه با حدیث عکرمه ( خدای مو فرفری ) :

sticker- موافقان حدیث عکرمه از علمای اهل سنت :

الف ) ابن تیمیه که از مروجان مبانی حشویه و معتقد به تجسیم خداوند است ، طرفدار سرسخت حدیثِ عکرمه ( خدای مو فرفری ) می باشد و در کتاب بیان تلبیس الجهمیه ( ج 7 ص 290 ) به صحیح بودنِ حدیث عکرمه تصریح نموده و می گوید : ( فيقتضي أنها رؤية عين )

یعنی : پیامبر (ص) طبق حدیثِ صحیحِ مزبور ، خدای مو فرفری را با همین چشمِ ظاهری و جسمانی مشاهده نموده است . 😳

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

ب ) ابویعلی نیز که از دکترینِ وهابیت و اهل تجسیم است ، در کتاب إبطال التأويلات ( ج 1 ص 143 ) حدیث عکرمه ( خدای مو فرفری ) را آورده و سپس در ( ص  144 ) همان کتاب می گوید : ( من لم يؤمن بحديث عكرمة فهو زنديق )

یعنی : هر کس به حدیث عکرمه ( خدای مو فرفری ) ایمان نداشته باشد زندیق و کافر است .


👈برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

حدیث عکرمه ( خدای مو فرفری ) مورد قبول حشویه مانند احمد بن حنبل ، ابن تیمیه ، ابن عربی و از متاخران مانند محمد بن عبدالوهاب ،  ابویعلی ، بن باز ، ابن عثیمین و ... قرار گرفته که همگی آنان ، مبانی جسم انگاری خود را به حدیث مزبور مستند نموده اند .

sticker - مخالفانِ حدیث عکرمه از علمای اهل سنت :

(1) - ابن عساکر دمشقی در کتاب ( مجلس فی نفی التشبیه ص 56 - 57 ) در بیان توحید حق تعالی می گوید : ( کُلُّ ما تُصُوِّرُ فی وَهمِکَ فَاللّهُ بِخلافِ ذلک )

او سپس از قول عالم و حافظ بزرگ اهل سنت  ابواسحاق ابراهیم بن حمزه بن عماره می گوید :

 ( اعتقادی انَّ مَن شَبَّهَ الله بشیء مِن خلقه اوِ اعتَقَدَ فی قَلبه أنَّهُ فی صورة شابٍّ أمرَدٍ فَهُوَ عِندی کافِرٌ )

اعتقاد من به عنوان یک عالِمِ سُنّی این است که هر کس خدا را به یکی از مخلوقاتش تشبیه کند ، یا این که کسی قلباٌ بپذیرد که خدا یک جوان ( مو فرفری ) است ، چنین شخصی از نظر من کافر است .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉


(2) - عبد الرحمن شیبانی شافعی که از علمای بزرگ اهل سنت است در کتاب ( تمييز الطيب من الخبيث فيما يدور على ألسنة الناس من الحديث ) ( ص 83 ) می گوید :

( قلت حَدِيثُ رَأَيْتُ رَبِّي فِي صُورَةِ شَابٍّ أَمْرَدَ دَائِرٌ عَلَى أَلْسِنَةِ عَوَامِّ الصُّوفِيَّةِ وَ هُوَ الْمَوْضُوعُ مُفْتَرًى عَلَى رَسُولِ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ -، كَمَا قَالَهُ التَّاجُ السُّبْكِيُّ وَغَيْرُهُ )

یعنی : نظر من همانند تاج الدین السبکی و سایر علمای اهل سنت این است که حدیث ( خدای مو فرفری ) که بین عوام صوفیه رواج یافته ، قطعاً حدیثی جعلی و ساختگی است که به دروغ به رسول اکرم (ص) نسبت می دهند .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

تاج الدین السبکی در کتاب طبقات الشافیة الکبری ( ج 2 ص 312) حدیث مزبور را جعلی می داند که به دروغ به پیامبر (ص) انتساب یافته است .

( وَحَدِيث فى صُورَة شَاب أَمْرَد مَوْضُوع مَكْذُوب على رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَ سلم )

(3) - عبدالعزیز ابن الصدیق الغماری که از دانشمندان و محدثان برجسته اهل سنت است در اثبات جعلی بودن سند و باطل بودن متن حدیث عکرمه ( خدای مو فرفری ) ، کتابی مستقل با عنوان ( القول الأسَدّ فی بیان حال حدیث  رَأَيْتُ رَبِّي فِي صُورَةِ شَابٍّ أَمْرَدَ ) تألیف نموده و در آن کتاب ، طُرُقِ مختلف حدیثِ مزبور را از لحاظ سند و متن مورد نقد و بررسی قرار داده و بطور بسیار محققانه و مستدل ، جعلی بودنِ اسناد و باطل بودنِ متن آن را اثبات نموده است .

👈برای مشاهده سند ( اینجا  ) کلیک کنید . 👉

(4) - حسن بن علی السقاف نیز که از محققان و محدثان بزرگ معاصر اهل سنت است کتابی با عنوان ( مسألة الرُّؤیة ) تالیف کرده و در آن کلیه احادیث مربوط به رؤیت خدا در دنیا ، خواب و یا در آخرت را جمع آوری و جعلی بودن اسناد و باطل بودن متن همه آنها را اثبات نموده است . او در (ص 112) کتاب مذکور به جعلی بودن حدیث عکرمه تصریح و در پاورقی نیز به رساله استادش الصدیق الغماری ( القول الدسد ) که بدین منظور تالیف شده و خودش بر آن مقدمه و تعلیقه نوشته ، اشاره نموده است .

شایان ذکر است که نامبرده در آخر کتاب ( مسألة الرُّؤیة ) آرای ابن فارض و قونوی را در مسئله رؤیت مورد نقد قرار داده و تاکید می کند که این احادیث جعلی به مذاق متصوفه خوش آمده فلذا آنان همواره اینگونه جعلیات را در آثار خود ترویج می دهند .


👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🛑دیدگاه شیعه درباره حدیث عکرمه ( خدای مو فرفری ) :

از نگاه شیعه ، حدیث مزبور که ( معاذ الله ) مُوهِمِ تجسیم و جسم انگاری خداوند است ،  در تضاد با نص صریح قرآن کریم ( لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ ۖ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ ، لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ) و مغایر با مبانی عقلی و نیز در تعارض با آموزه های توحیدی پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) می باشد .

(1) - شیخ صدوق ( ره ) در کتاب توحید ( ج 1 ص 101 ) روایت نموده :

يعقوب سرّاج مى‌گويد : به امام صادق عليه السّلام عرض كردم ، بعضى گمان مى‌كنند كه صورتِ خداوند مانند صورتِ انسان است و برخی دیگر نیز مى‌گويند : صورتِ خدا مانند صورت پسری جوان با موهای فرفری است . امام صادق عليه السّلام با شنیدن سخنان من ، به سجده افتاد و سپس سر مباركش را بلند كرده و فرمود :

 
پاك و منزه است خدائى كه چيزى مثل او نيست و ديدها او را در نيابد و دانشى باو احاطه نكند ... هيچ‌ يك از مخلوقاتش ،همتاى او نيستند و برتر از آن است که به او صفات مخلوقات مانند :( شکل ، قیافه ، صورت ) نسبت داده شود .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

(2) - در وسائل الشیعه ( ج 24 ص 69) و نیز در بحارالانوار ( ج 36 ص 529) روایت کرده :

یونس بن ظبیان می گوید به امام صادق (ع) عرض کردم ، نظر مبارک شما درباره کسانی که معتقدند خداوند ، صورتی مانند صورت انسان دارد و یا اینکه او دو دست دارد و یا اینکه مانند جوانی حدواً سی ساله می باشد ، چیست ؟

امام صادق (ع) فرمود :

يَا يُونُسُ مَنْ زَعَمَ أَنَّ لِلَّهِ وَجْهاً كَالْوُجُوهِ فَقَدْ أَشْرَكَ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ لَهُ جَوَارِحَ كَجَوَارِحِ اَلْمَخْلُوقِينَ فَهُوَ كَافِرٌ بِاللَّهِ فَلاَ تَقْبَلُوا شَهَادَتَهُ وَ لاَ تَأْكُلُوا ذَبِيحَتَهُ. )

یعنی : هر کس گمان کند که صورت خداوند همانند صورت های مردم است ، مشرک شده و همچنین هر کس بر این باور باشد که خداوند همانند مخلوقات ، دارای اعضا و جوارح می باشد ، کافر است و شهادت او نیز  پذیرفته نیست .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🛑در منابع اهل سنت نیز احادیثی در نفی تشبیه و نفی رویت وجود دارد ، بعنوان نمونه :

(1) - در صحیح مسلم ( ج 1 ص 524 ) از جناب عایشه روایت ذیل را در نفی رویت آورده :

      ( قَالَتْ : مَنْ زَعَمَ أَنّ مُحَمّداً صلى الله عليه و سلم رَأَى رَبّهُ فَقَدْ أَعْظَمَ عَلَى الله الْفِرْيَةَ )

یعنی : عایشه می گوید هر کس گمان کند که رسول اکرم (ص) خدایش را دیده ، چنین شخصی  بزرگترین تهمت و افترا را  به خدا نسبت داده است .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

(2) - متقی هندی که یکی از محدثان بزرگ اهل سنت است در کتاب کنزالعمال ( ج 1 ص 99)  روایت کرده :

     "من شبه الله بشيء أو ظن أن الله يشبهه شيء فهو من المشركين"

یعنی : هر کس خداوند را به چیزی تشبیه نماید و یا گمان کند که خدا شبیه به چیزی می باشد ، چنین شخصی از مشرکین است  .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🔴محی الدین عربی در فتوحات مکیه ( ج 4 ص 12 ) مجدداً به حدیث ( رَأْيَتُ رَبِّي فِي صُورَةِ شَابٍّ ) اشاره نموده و تصریح می نماید که چنین مشاهده ای از باب مشاهده معانی در صورت محسوسات برای نائم می باشد . او با چنین توجیهی ، مشاهده خدای مو فرفری را برای همگان در حالت خواب ، امکان پذیر می داند و با همین طرز فکر است که در فتوحات مکیه ( ج 1 ص 504 ) مدعی است که دو مرتبه خدا را در خواب دیده و خدا به او فرموده :

     هو يقول لي أنصح عبادي و هذا من أكبر نصيحة نصحتك بها ... یعنی :  ( برو بندگانم را نصحیت کن ... )

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) ، ( اینجا ) ، ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🔴دیدگاه شیعه درباره دیدن خدا در خواب :

(1) - شیخ صدوق (ره) در کتاب امالی ( ص 546 ) روایت کرده :

 عَنْ إِبْرَاهِيمَ اَلْكَرْخِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّ رَجُلاً رَأَى رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مَنَامِهِ فَمَا يَكُونُ ذَلِكَ فَقَالَ ذَلِكَ رَجُلٌ لاَ دِينَ لَهُ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لاَ يُرَى فِي اَلْيَقَظَةِ وَ لاَ فِي اَلْمَنَامِ وَ لاَ فِي اَلدُّنْيَا وَ لاَ فِي اَلْآخِرَةِ .

یعنی : ابراهیم کرخی می گوید به امام صادق(علیه السلام) گفتم : شخصی ادعا می کند که خداوند را در خواب دیده است ، این چگونه قضیه ای است؟!

امام (ع) فرمودند : آن مرد شخصی است که دین ندارد ؛ زیرا خداوند تبارک و تعالی نه در بیداری دیده می شود و نه در خواب ، و نه در دنیا و نه در آخرت .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) ، ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

(2) - علامه جوادی آملی نیز در خصوص عدم رویت حق تعالی در خواب ، در تفسیر آیات 51 تا 53 سوره مبارکه شوری ( مورخه 94/9/25 ) می فرماید :

سخن جناب فخر رازي در «رؤيت حق » سخنِ ناصوابي است ، چون به حکم آیه ﴿لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ﴾ ؛ خدا ديده نمي‌شود ، نه در دنيا ، نه در برزخ ، نه در قيامت ، 👈نه در خواب 👉و نه در بيداري ، چون مجرّدِ محض جهت ندارد ، صورت ندارد ، وجود مثالي و تمثّل ندارد ؛ فلذا به هيچ وجه ديده نمي‌شود .


👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🔴دیدگاه علمای اهل سنت درباره دیدن خدا در خواب :

الف ) آن دسته از اهل سنت که گرایشات فکری آنها تجسیم و مبانی حشویه می باشد مثل : ( ابن تیمیه ، احمد بن حنبل ، غزالی ، آلوسی ، محمد بن عبدالوهاب ، بن باز ) همانند ابن عربی معتقد هستند که خدا را می توان در خواب دید .

ب ) معتزله و حتی گروهی از علمای اهل سنت علیرغم آنکه جزو اشاعره می باشند ، مانند : حسن بن علی السقاف ، امکان رویت خدا در خواب را مستحیل می دانند . حسن بن علی السقاف که یک سنی اشعری است در کتاب ( مسألة الرُّؤیة ) ( ص 119 ) فصلی را تحتِ عنوان ( رؤیة الله تعالی مستحیلة فی النوم ) به این موضوع اختصاص داده و می فرماید :

إن عقیدة اهل الاسلام الحقه المنصوص علیها فی الکتاب و السنة الصحیحة المطهرة أن الله تعالی ( لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ) و انه سبحانه ( لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ )
و بناء علی ذلک فالله تعالی لیست له صورة و لا شکل و لا هیئة ، و لا یتشکل و لا یتبدّل و لا یتغیّر من صورة الی صورة ، و لا من شکل الی شکل ، ( سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ ) .
و بناء علی ذلک نجزم و نقطع بأن الله تعالی👈 لایُری یقظة و لامناماً 👉و أنه سبحانه ( لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ ۖ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ )


ماحصل عبارت السقاف این است :

بر اساس مبانی اسلام حقیقی که برگرفته از کتاب و سنت صحیح و مطهر می باشد ، خدای تعالی منزه از صورت ، شکل و قیافه می باشد و هرگز تغییر و تبدیلی از صورتی به صورت دیگر و از شکلی به شکل دیگر ندارد ، فلذا قطعاً خداوند متعال را نه در خواب و نه در بیداری نمی توان دید .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

 تبصره :

1) اگر کسی عبارات فوق را بخواند و گوینده آن را نشناسد ، قطعاً تصور می کند که این سخنان از یک عالم شیعی صادر شده ، حال آنکه حسن السقاف یک عالم اشعری سنی و آزاد اندیش است که علیرغم اینکه در فضای اهل سنت رشد یافته ، لیکن در مواجهه با حدیثِ عکرمه ( خدای مو فرفری ) و یا سایر احادیث رویت ، مطابق مبانی قرآن و آموزه های توحیدی سنت نبوی (ص) ، نسبت به رد این اباطیل اقدام نموده است .

2) این درحالی است که ابن عربی علیرغم آن همه ادعاهای گزاف ، پارادایم مکتب خود را بر مبنای احادیثِ جعلی مزبور بنا نهاده و با آب و تاب نسبت به شرح عرفانی آنها پرداخته و از این بدتر آنکه نامبرده این مزخرفات و سموم فکری را به اسم عرفان و فیوضات عرشی به خورد مریدان و پیروان خویش می دهد .

3)  ابن عربی قائل به خدای مو فرفری است که دو بار نیز او را در خواب دیدار کرده و همانند یهود می پندارد که خدا در روز یکشنبه خلقت را تمام کرده و یک پایش را روی پای دیگرش انداخته و به استراحت پرداخته است ، و یا اینکه معتقد است ساق پای خدا همانند علامت حاکمِ بزرگ عمل می کند و در قیامت گروهی از مردم ، خدا را از روی ساق پایش می شناسند 😁و یا در موسم حج به همراه سایر حجاج ، و پای به پای آنها می دود و هروله می نماید . 😳

👈برای مطالعه مقالات مرتبط ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️ اما علیرغم انحرافات فوق ، با کمال تعجب مشاهده می گردد که آقای محمد حسن وکیلی در کتاب ( محی الدین عربی شیعه خالص ص 15) می گوید :

( محی الدین حق بزرگی بر گردن عالمان شیعی دارد و فقط به برکت آراء و آثار او بود که توفیق معرفت اجمالی آیات و روایات معارفی شیعی فراهم شده است و مخالفان وی اعم از مجلسی ثانی و میرزا مهدی اصفهانی و غیره خواسته یا ناخواسته بر سر سفره وی نشسته اند ) ⁉️ 😳

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🛑نتیجه

ابن عربی متاثر از اخبار ساختگی موسوم به ( اسرائلیات ) که برگرفته از آموزه های یهود و موهِمِ تجسیم می باشد قرار گرفته و به ورطه ی جسم انگاری خداوند دچار شده است . او با همین رویکرد ، خدای خویش را به صورت پسری جوان با موهای فرفری می پندارد و همچنین معتقد است که همین خدا را دو مرتبه در خواب دیده است .

✔️در این مقاله ثابت گردید که عقاید جسم انگارانه ابن عربی دقیقا منطبق با مرام حشویه و منویّات اشخاصی مانند ابن تیمیه و احمد بن حنبل  می باشد که مصداق بارز این نوع نگاه انحرافی در روزگار ما نیز از سوی وهابیون ، بن باز ، ابن عثیمین و امثالهم ترویج می گردد .

✔️بدیهی است اعتقاد مزبور ( خدای مو فرفری و خواب دیدن خدا ) به اذعان شیعه و حتی برخی از عالمانِ اهل سنت ( که در این مقاله به آرای آنان اشاره گردید ) ، مخالف با نَصِّ صریحِ قرآن و سنت و متضاد با آموزه های توحیدی اهل بیت (ع) می باشد .

✔️ اقطاب صوفیه اینگونه انحرافات فکری محی الدین عربی که در فتوحات مکیه و سایر آثار او فراوان به چشم می خورد را از مریدانِ بی چاره خویش ، پنهان می نمایند ، زیرا بخوبی می دانند که محال است شخصی از عقل سلیم برخوردار باشد و در عین حال زیر بار اعتقاد به خدای مو فرفری برود .

🛑سخن آخر خطاب به صوفیان بی صفا و لولیان دغا اینکه :

     ساقی شوکرانِ من نشوید
     شهدِ ناب از شما نمی‌خواهم

     به سرابم رهِ گمان نزنید
     سَرِ آب از شما نمی‌خواهم

     زشت و زیبایِ چهره‌ام ، خوش باد
     من نقاب از شما نمی‌خواهم

     من نپرسیدم از شما چیزی
     پس جواب از شما نمی‌خواهم

     جانِ بیدارِ من نیاشوبید
     خانقاه از شما نمی‌خواهم

     شعله را در چراغ من نکُشید
     آفتاب از شما نمی‌خواهم

  sticker برگرفته از دروس نقد تصوف حوزوی سید رضا نوعی (حکیم)sticker

 

مقاله مرتبط :

👈برای مشاهده مقاله ( جسم انگاری خدا در پارادایم تصوف ) ( اینجا ) کلیک کنید .👉

 👈برای مشاهده مقاله ( خدای ابن عربی تکیه داده و یک پایش را روی پای دیگرش نهاده ) ( اینجا ) کلیک کنید .👉


امضاي حکيم

خوش آنکه حلقه های سر زلف واکنی

سید رضا نوعی دوشنبه 07 مهر 1399 تعداد بازدید : 346 نظرات ( 0 )

sticker******sticker*****sticker

خوش آنکه حلقه هاى سَرِ زلف وا کنى
دیوانگان سلسله ات را رها کنى

کار جنونِ ما به تماشا کشیده است
یعنى تو هم بیا که تماشاى ما کنى

کردى سیاه زلف دو تا را ، که در غمت
مویم سپید سازى و پشتم دو تا کنى

گر عُمرِ من وفا کند اى یارِ نازنین
چندان وفا کنم که تو تَرکِ جفا کنى

تا کى در انتظارِ قیامت توان نشست ؟!
برخیز تا هزار قیامت به پا کُنى

تو عهد کرده اى  ، که نشانى به خون مرا  
من جهد کرده ام که به عهدت وفا کنى

دانى که چیست حاصلِ انجامِ عاشقى ؟
جانانه را ببینى و جان را فدا کنى !

sticker*****sticker******sticker


امضاي حکيم

تعداد صفحات : 38

درباره ما
سيد رضا نوعی حکیم
با سلام
سایت پیام شیعه برای تبیین معارف شیعه اثنی عشری و رساندن پیام حقانیت آن به گوش جهانیان می باشدکه مطالب آن در قالب مباحث تفسیری ، شرح احادیث ، شرح و نقد متون ادبی ، دروس معرفتی (عرفان نظری و عملی ) ، بررسی تطبیقی احادیث ، تقاسیر و مباحث کلام شیعه و پاسخ به شبهات دینی ، ارائه خواهد شد.
روح پدرم شاد که می گفت به استاد
فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ
سید رضا نوعی ( حکیم ) کانال تلگرام پیام شیعه ( حکیم )
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 292
  • کل نظرات : 96
  • افراد آنلاین : 9
  • تعداد اعضا : 38
  • آی پی امروز : 329
  • آی پی دیروز : 427
  • بازدید امروز : 1,997
  • باردید دیروز : 1,000
  • گوگل امروز : 153
  • گوگل دیروز : 112
  • بازدید هفته : 10,969
  • بازدید ماه : 34,957
  • بازدید سال : 341,206
  • بازدید کلی : 2,322,955